زايمان و تولد پرنسس زيباي من
سلام گل مادر تو اين نه ماه گذشته هرچي برات نوشتم تو توي دلم بودي و حست ميكردم اما الان يه تفاوت خيلي بزرگ داره تو كنارمي تو بغلمي دارم ميبينمت الان به چشماي قشنگت نگاه ميكنم و برات مي نويسم مادرم بازم عجله كردي عجله كردي كه زودي بياي تو اين دنياي بزرگ شما قرار بود اوايل فروردين بدنيا بياي ولي خوب مثل اينكه دلت برا بغل مامي و بابا تنگ شده بود حسابي بابايي ديشب چون خيلي نگران من و شما بود ديگه طاقت دوري رو نداشت و زودي راه افتاد بسمت كرمانشاه خدا رو شكر كه بموقع اومد بابايي صبح ساعت 5 رسيد با خودش كله پاچه و نون سنگك هم آورده بود بعدشم نشستيم حسابي صبحونه خوردي...
نویسنده :
مامان و بابا
0:01